Saturday, July 26, 2008

با او بدم، بی او شدم

رفتی و رفتن تو آتش نهاد بر دل
از کاروان چه ماند جز آتشی به منزل؟
آتش به جانم افکند شوق لقای دلدار
از دست رفت صبرم ای ناقه پای بردار
ای ساربان خدا را پیوسته متصل ساز
ایوار را به شبگیر، شبگیر را به ایوار
در کیش عشق بازان راحت روا نباشد
ای دیده اشک میریز ای سینه باش افگار
ما عاشقان مستیم سر را ز پا ندانیم
این نکته ها بگیرید بر مردمان هشیار
در راه عشق اگر سر بر جای پا نهادیم
بر ما مگیر نکته ما را ز دست مگذار
در فال ما نیاید جز عاشقی و مستی
در کار ما بهایی کرد استخاره صد بار

No comments: