Friday, December 12, 2008

درد اشتیاق

ای شب به پاس صحبت دیرین خدای را
با او بگو حکایت شب زنده داریم

با او بگو چه می کشم از درد اشتیاق
شاید وفا کند بشتابد به یاریم

ای دل چنان بنال که آن ماه نازنین
آگه شود ز رنج من و عشق پاک من

با او بگو که مهر تو از دل نمی رود
هرچند بسته مرگ کمر بر هلاک من

ای آسمان به سوز دل من گواه باش
که از دست غم به کوه و بیابان گریختم

داری خبر که شب همه شب دور از آن نگار
مانند شمع سوختم و اشک ریختم

No comments: