Saturday, February 7, 2009

...نگه جز پیش پا را دید نتواند

شبی سرد را به پایان میبری
با قدم در راهی نو نهادن
میروی تا دوردست ها
و چه سرد است دستانت
آنگاه که بازمیگردی
و شبی که به پایان بردی را
آغاز شده میابی