امروز دوران غصه و دولت یار و شب وصل و هجران به سر آمده است دیگر...
و نگرانی آغازیدن گرفته است
از پاییز...
که میآید
و در راه است
و صدای گامهایش ابر و برگ را پر کرده است از خود
و او
که پاییز را چگونه به سر برد آخر
و من
که همه اویم
و آنپاییز بگذرد کاش
پر از باران
و بی باران
و آن...
1 comment:
paiiz hich ghalati nemitavanad bokonad!! zendegi kolllli fargh karde!
Post a Comment